mehdikianioedipus_ufxwjo

نگاهی بر افسانه ادیپوس شاه اثر سوفوکل

لایوس پادشاه تبس همسری به نام یوکاستا اختیار کرد .این دو فرزندی به دنیا اوردند که از همان ابتدای تولدش به بد قدمی معروف شد و اپولون خداوندگار یونانی گفته بود که وقتی بزرگ شود پدرش را می کشد و مادرش را به

 همسری پذیرا می شود. پدر و مادر وی به دلیل این پیشگویی و راحت شدن از شر این مصیبتها تصمیم گرفتند فرزندشان را به کوهی ببرند تا انجا تلف شود . ولی کودک به دستان شبان دیگری افتاد که این شبان از رعیت های پادشاه کورنت بود و چون پادشاه کورنت فرزندی نداشت او را به فرزندی قبول کرد و نامش را به واسطه ی زخمهای قوزک  پایش ادیپوس نهاد . بعد از چند سال که ادیپ بزرگ و بزرگتر شد متوجه شد که اپولون خداوندگار یونان گفته که ادیپ با دست خود پدرش را می کشد و با مادرش ازدواج می کند و بر جای سلطنت پدرش می نشیند .

و وی بخاطر رهایی از شر این فریضه تصمیم میگیرد تا از شهر کورنت فرار کند و دور شود تا دچار این خیانت بزرگ نشود. بعد از مدتی وارد شهر تبس می شود و می بیند که مردم این شهر دچار عذاب و مشقتند پرسان می شود و می فهمد که لایوس پادشاه شهر تبس کشته شده و دلیل این بدبختی ها همان مرگ لایوس است و ابوالهول که هیالویی با سر انسان و تن شیر بود به جان مردم افتاده و از هرکس سوالی می کند و هر کس جوابش را درست ندهد او را به هلاکت می رساند .

این  مطلب دارای حقوق کپی رایت است 

 

خلاصه آثار کلاسیک دنیا از وبسایت مهدی کیانی ادیپ شاه سوفوکل

 

ادیپ نیز برای پاسخ به سوال وی نزد او می رود و جواب معمای ابوالهول را می دهد زین پس ان هیولا دست از سر مردمان تبس بر میدارد و مردم ادیپ را سپاس و تشویق می کنند تا جایی که خودشان ادیپ را پادشاه شهرشان یعنی تبس قرار میدهند. ادیپ نیز با همسر لایوس یعنی یوکاستا ازدواج می کند.تا مدتی شهر تبس در ارامش و راحتی به سر میبرد . تا این که روزی بیماری طاعون گریبانگیر شهر و مردمان می گردد و مردمان نیز دست به دامن پادشاهشان یعنی ادیپ می شوند که برای رفع این بلا تدبیری بیندیشد و ادیپ در جواب برای رفع این بلا از پیشگویان درخواست می کند تا به نزد وی ایند تا از انها نیز در این باره مسئلت جویند که در جواب این پیشگویان فهمید که دلیل این بلایا چیزی جز به قتل رساندن لایوس توسط شخصی ناشناس که در بین مردم تبس است ، نیست و تا زمانی که ان شخص شناسایی و به هلاکت نرسد همچنان این بلا گریبانگیر انان است . که در این پیشگویی ها ادعا شد که خود شخص ادیپ مقصر و باعث و بانی این مشکلات است . وی این موضوع را کتمان می کرد زیرا قبولش برای خویش کاملا غیر قابل باور بود تا این که توسط گفته های همسر و مردی که از شهر کورنت به همراه پیغامی مهم به تبس امده بود متوجه شد که خویش باعث و بانی این بلایا گشته و در اصل خود او پدرش را کشته است(زیرا وی قبل از ورود به تبس برخوردی کاملا اتفاقی با لایوس پیدا می کند و برای دفاع از خود او را یعنی پدرش را می کشد) وبه جای او بنشسته و مادر خویش را ناخواسته اختیار کرده است . و از او نیز فرزندانی دارد .در ادامه پس از متوجه شدن کامل از گناهان و تقصیرات ادیپ یوکاستا زن ادیپ که در اصل همان مادرش است خود را به دار اویخت و ادیپ نیز خود را برای همیشه از نعمت بینایی محروم کرد.

تهیه و تنظیم بهزاد معصومی ، مصطفی ساری دانشجوی کارشناس بازیگری جهت ارائه  درس بازیگری جناب آقای مصطفی طالبی

کپی برداری از مطلب بدون ذکر سایت منبع و تهیه کننده پیگرد قانونی دارد www.mehdikiani.ir

 

 

برچسب ها: بدون برچسب

2 پاسخ

Add a Comment

Your email address will not be published. Required fields are marked *