خلاصه پرده به پرده نمایشنامه هملت شاهکار شکسپیر

 

پرده اول

صحنه یکم (میدانی در برابر کاخ –محل نگهبانی)

برناردو و فرانسیسکو نگهبان و هوراشیو و مارسلوس وارد میشوند انها قرار است به هوراشیو شبحی را که هر شب در انجا ظاهر می شود را نشان دهند شبح وارد می شود او بسیار شبیه به شاهی است که تازه مرده است.هوراشیو سعی می کند با شبح صحبت کند اما شبح بدون توجه به او از انجا می رود. هوراشیو و بقیه تصمیم میگیرند تا این ماجرا را برای شاهزاده هملت بگویند و او را به انجا ببرند تا با شبح سخن بگوید.

صحنه دوم(تالار شورا در کاخ)خلاصه نمایشنامه هملت وبسایت مهدی کیانی

شاه جدید که عموی هملت میباشد و به تازگی با مادر هملت ازدواج کرده دو تن از درباریان را به سراغ شاه نروژ می فرستد تا برای او پیامی ببرند .لایرتیس پسر وزیر دربار از شاه برای بازگشت به فرانسه اجازه میخواهد و شاه نیز به او اجازه ی عزم سفر را می دهد .هملت وارد می شود ،شاه با او سخن می گوید و علت پریشانی او را جویا می شود.شهربانو مادر هملت کمی با هملت سخن می گوید و او را برای مرگ پدر دلداری می دهد و از او میخواهد که به ویتنبرگ نرود و همانجا پیش انها بماند .هملت نیز این موضوع را می پذیرد.همه جز هملت خارج می شوند و هملت در تنهایی خویش سخن می گوید و از این که مادرش هنوز دو ماه از مرگ پدرش نگذشته ازدواج کرده ان هم با عمویش ،سخت دلگیر است. در این هنگام هوراشیو مارسلوس و برناردو وارد می شوند و جریان ظاهر شدن شبح پدر هملت را به او بازگو میکنند و قرار می گذارند که هملت به محل نگهبانی برود ،شبح را ببیند و با او سخن بگوید.

 

صحنه ی سوم (اتاقی در خانه پلونیوس وزیر دربار)

لایرتیس و افیلیا وارد می شوند . لایرتیس عازم سفر به فرانسه می باشد ،او از افیلیا خداحافظی می کند و او را در مورد عشق هملت نصیحت می کند که مبادا او را گول بزند .پلینیوس وارد می شود و لایرتیس را بدرقه می کند تا برود ، لایرتیس می رود و پلینیوس هم درباره عشق هملت با افیلیا صحبت می کند و او را نصیحت می کند.

صحنه چهارم(محل نگهبانی)

هملت و هوراشیو و مارسلوس وارد می شوند انان منتظرند تا شبح ظاهر شود . شبح بعد از لحظاتی ظاهر می شود ، هملت از شباهت شبح با پدرش تعجب می کند او سعی می کند با شبح صحبت کند اما شبح او را به جای دیگری می خواند.انها نیز به دنبال او می روند

صحنه پنجم (گوشه دیگر میدان)

شبح با هملت سخن می گوید ومی گوید من روح پدر تو هستم و تا زمانی که انتقام خون مرا نگیری من محکوم به سرگردانی هستم و ماجرای قتل خود را بازگو می کند و میگوید که مرا نیش مار نزده بلکه عمویت با همدستی مادرت در بستر زهر در گوش من ریخته و مرا کشته اند و با مادرت ازدواج کرده و از هملت میخواهد که انتقام او را بگیرد.هملت هوراشیو و مارسلوس را به رازداری قسمت میدهد تا به کسی چیزی نگویند.

 

این  مطلب دارای حقوق کپی رایت است  و برای خاندن  ادامه آن و

 

پرده دوم

صحنه یکم(اتاقی در خانه پلونیوس)

پلونیوس رنالدو را به فرانسه می فرستد تا مراقب لاینتیس باشد . افیلیا وارد می شود و به پدرش می گوید که هملت با چهره ای پریشان و رنگی پریده داخل اتاق من شد و به چشمان من خیره شد و رفت.کلینیوس به افیلیا میگوید که عشق تو هملت را مجنون کرده .انان نزد شاه و شهربانو می روند تا این مطلب را بگویند

صحنه دوم(اتاقی در کاخ)

شاه و شهربانو دو نفر را اجیر می کنند تا با هملت صحبت کرده و دلیل پریشانی او را جویا شوند.پلینیوس وارد می شود و ماجرای عشق هملت به افیلیا را می گوید و می گوید که دلیل پریشانی هملت این است و قرار می شود که وقتی هملت تنهاست افیلیا را نزد او بفرستند و از دور عکس العمل هملت را ببینند.شاه و شهربانو می روند و هملت وارد می شود .دو تن از دوستانش سعی می کنند دلیل پریشانی او را بپرسند اما هملت چیزی نمی گوید.شیپورها به صدا در می اید و بازیگران دوره گرد وارد کاخ می شوند.هملت از انها می خواهد نمایشی را که خود او می گوید در برابر شاه و مادرش اجرا کند.همه می روند و هملت تنها مانده و تصمیم میگیرد نمایش مرگ پدر خود را اجرا کند تا عکس العمل شاه را ببیند

پرده سوم

صحنه یکم(تالاری در کاخ)

شاه و شهربانو از دوستان هملت می پرسند که چیزی از حال او فهمیده اند یا نه،انها می گویند که هملت چیزی به ما نگفت.افیلیا وارد می شود و قرار می شود تا با هملت روبرو شود ،شاه و پلونیوس گوشه ای پنهان می شوند تا شاهد ملاقات ان دو شوند.هملت وارد کی شود و با افیلیا روبرو می شود و با یکدیگر سخن میگویند شاه و پلونیوس چیزی دستگیرشان نمی شود

صحنه دوم(تالاری در کاخ)

هملت قطعه ای که قرار است بازیگران اجرا کند به انها می دهد و به هوراشیو میگوید که در هنگام اجرا مراقب عمویم باش و عکس العمل های او را زیر نظر بگیر و خودش نیز نزد افیلیا می نشیند.نمایش اغاز می شود و بازیگران صحنه مرگ پادشاه به دست برادر را بازی می کنند و شاه با دیدن این صحنه عصبانی شده و صحنه را ترک می کند.همه نیز به دنبال شاه می روند به جز هملت و هوراشیو .پلونیوس نزد هملت می اید و به او می گوید که مادرش میخواهد او را ببیند

صحنه سوم(اتاق شاه)

شاه بسیار ناراحت است و از کار هملت سخت دلگیر و از گیلدنسترن و رونکرانتز میخواهد تا همه چیز را برای رفتن هملت به انگلستان اماده کند تا برای انها دردسری ایجاد نکند.شاه در خلوت خود با خودش صحبت کرده و به قتل برادرش اعتراف می کند.

صحنه چهارم(اتاق شهربانو)

پلونیوس در اتاق شهربانو پشت پرده پنهان می شود ،هملت وارد می شود و با مادر خود به درشتی سخن می گوید و متوجه می شود که فردی پشت پرده است و پلونیوس را می کشد و تمام ماجرای مرگ پدرش و خیانت عموی خود و مادرش را بازگو می کند. مادر سخت دلگیر می شود ،هملت نعش پلونیوس را بر میدارد و خارج می شود

پرده چهارم

صحنه یکم(اتاق شاه)

شهربانو وارد می شود و ماجرای مرگ پلونیوس را به شاه می گوید ،شاه تصمیم می گیرد برای حفظ هملت سریع تر او را به انگلیستان بفرستد

صحنه دوم(اتاقی در کاخ)

گیلدنسترن و رونکرانتز نزد هملت می روند تا نعش پلونیوس را بگیرند اما هملت نعش را نمی دهد ،پس هملت را نزد شاه می برند

صحنه سوم(اتاق شاه)

هملت وارد می شود و شاه با او می گوید که باید هرچه زودتر عازم انگلستان شود . هملت می پذیرد و عازم سفر می شوند

صحنه چهارم(دشتی در دانمارک)

هملت در بین راه به سپاهیان فرتینبراس برخورد می کند و با انها سخن می گوید

صحنه پنجم(اتاقی در کاخ)

شهربانو داخل اتاق است و افیلیا وارد می شود در حالی که حالت روحی و روانی مناسبی ندارد.شاه و شهربانو با او سخن می گویند و او را برای مرگ پدرش دلداری می دهند.افیلیا خارج می شود و صدای هیاهو از بیرون شنیده می شود وشاه دلیل را جویا می شود و می فهمد لایرتیس مردم را جمع کرده و خواهان کشتن شاه و جانشین شدن او می شود.لایرتیس وارد شده و با شاه سخن می گوید و او را مقصر مرگ پدر خود می داند قرار می شود که شاه به او ثابت کند که در مرگ پدرش مقصر نیست

صحنه ششم(اتاقی در کاخ)

خدمتکار نامه ای از طرف هملت به هوراشیو می دهد و از او میخواهد که نامه را نزد شاه ببرد و خوش نیز نزد هملت رود

صحنه هفتم(اتاق شاه)

شاه به لایرتیس می گوید که هملت مقصر مرگ پدر اوست و با هم دستی هم نقشه قتل هملت را می کشند. شهربانو وارد می شود و خبر مرگ افیلیا که داخل اب افتاده را می دهد

پرده پنجم

صحنه یکم(گورستان)

دو گورکن در حال کندن گور برای دفن اوفیلیا هستند .هملت و هوراشیو به انجا می رسند و در حال صحبت کردن با گورکن متوجه ورود شاه و شهربانو برای دفن کسی میشوند پس خود را پنهان می کنند.هملت متوجه می شود که جنازه ،جنازه افیلیا است .هملت خود را نشان می دهد و با لایرتیس گلاویز می شود و انها را جدا می کنند و هملت لایرتیس را به مبارزه دعوت می کند

صحنه دوم(تالار بزرگ کاخخلاصه پرده به پرده نمایشنامه هملت شکسپیر ، عکس های هملت ، اجرای هملت مهدی کیانی)

هملت و هوراشیو وارد می شوند و هملت داستان چگونگی بازگشت خود از انگلستان را می گوید. یکی از درباریان وارد میشود و می گوید که شاه بر روی شما برای مبارزه با لایرتیس شرط بندی کرده است هملت می پذیرد. شاه و دیگران وارد می شوند و هملت بابت رفتارش در گورستان از لایرتیس معذرت خواهی می کند اما نمیداند که شمشیر لایرتیس به زهر اغشته است. انها به مبارزه می پردازند .هملت ضربه اول را به لایرتیس می زند و شاه و شهربانو به سلامتی او شراب می نوشند اما شرابی که شهربانو از ان می نوشد زهر الود بوده و شهربانو نقش زمین می شود. در این لحظه لایرتیس با شمشیر زهر الود ضربه ای به هملت می زند .بعد از درگیری هملت شمشیر لایرتیس را می گیرد و ضربه ای به او می زند و متوجه زهر اگین بودن شمشیر می شود ، لایرتیس نقشه شاه را بر ملا می کند و هملت نیز به شاه حمله کرده و او را می کشد و خودش نیز بر زمین می افتد اما از هوراشیو می خواهد که داستان او را برای همه ی مردم بازگو کند و پیش بینی می کندکه فورتینبراس به پادشاهی برگزیده خواهد شد و او نیز به او رای می دهد و هملت میمیرد.سفیر انگلستان و فورتینبراس وارد می شوند و با دیدن این صحنه بهت زده می شوند که هوراشیو ماجرا را برای انها بازگو می کند

تهیه و تنظیم خلاصه مهدی کیانی و ایمان بسیم دانشجوی کارشناسی بازیگری و کارگردانی جهت ارائه  به درس بازیگری

استاد جناب آقای مصطفی طالبی

کپی برداری از مطلب بدون ذکر سایت منبع و تهیه کننده پیگرد قانونی دارد www.mehdikiani.ir

 

 

 

 

برچسب ها: بدون برچسب

Add a Comment

Your email address will not be published. Required fields are marked *