mehdikiani68747_880_pwu9nc

مناظره منبر و چوبه دار

منبرازپشت شیشه مسجد

چشمش افتاد به چوبه دار

عصبی گشت وغیضی وغضبی

بانگ زدکه ای خیانتکار

توهم ازدودمان مابودی

سخت وحشی شدی ووحشتبار

نرده کعبه حرمتش کم بود

که شدی دارشحنه شرم بدار

داربعدازسلام وعرض ادب

ازگناه ناکرده استغفار

گفت :مانیز خادم شرعیم

صورت اخیارگیریااشرار

هرکجاپندوبنددرماند

نوبت دارمیرسدناچار

منبری راکه گیرودارش نیست

همه ازدوربرکنندفرار

گفت:اگرمنبرتومنبربود

کارمردم نمی کشیدبه دار

 

استاد شهریار

داستان بهشت سوخته مهدی کیانی

یادش بخیر ، صبر کردن رو با خوندن رمان رابینسون کروزوئه یاد گرفتم ، همیشه دوست داشتم رابینسون باشم دلو بزنم به دریا و برسم به یه جزیره، یه جزیره گم شده …
وقتی مینوشتم یاد داستان رابینسون کروزوئه افتادم ، گاهی زیاد از رحمت خدا نا امید میشیم ، اونجاست که باید صبر داشته باشیم و ایمانمون رو بسنجیم …

داستان بهشت سوخته نوشته مهدی کیانی

جریان آب بازمانده های یک کشتی شکسته را به ساحل جزیره ی دور افتاده ای رساند. مردی که در آن کشتی بود به درگاه خدا دعا می کرد تا خداوند او را نجات دهد. مرد روزها و ساعت ها به اقیانوس چشم  میدوخت تا شاید نشانی از کمک بیاید اما کمکی نبود. بعد از مدتی ناامید از این که کسی به دنبال او بیاید  به داخل جزیره بازگشت و  تصمیم گرفت برای حفاظت از جان  خود کلبه ای کوچک بسازد ، روزها گذشت و مرد که خسته و فرسوده شده بود با تلاش زیاد کلبه کوچکی بنا کرد…

روزی، عصر هنگام  ،مرد  وقت بازگشتن به کلبه پس از خستگی و جست و جوی زیاد به دنبال غذا ، کلبه ی کوچک خود را در کوهی از آتش دید. کلبه پیش رویش شبیه جهنم می سوخت و دود زیادی به آسمان بلند شده بود. مرد اندوهگین و ناراحت  از این ماجرا  بلند فریاد میزد ، خدایا … چرا؟ و آنقدر خدایش را صدا زد که خسته و درمانده پای درختی افتاد و  به خاب فرو رفت …

صبح هنگام وقتی زمین یک بار دیگر  به دور  خورشید غلطیده بود ، روشنایی به آسمان جزیره بازگشت . و مرد با صدای شیپوری بلند و پرتو  نوری که از لا به لای شاخ و برگ های درخت صورتش را نوازش میکرد از خاب برخاست ، حس عجیبی مثل پرواز داشت ، به سرعت از کنار کلبه سوخته دوید و خود را به ساحل رساند ، کشتی آمده بود تا او را نجات دهد. مرد با تعجب پرسید: چه طور به اینجا آمدید …

ناخدای کشتی نگاهی به جزیره زیبا انداخت و گفت اینجا واقعن بهشت است ،سپس رو کرد به مرد  و گفت علامت دودی که فرستادی ما  را به اینجا کشاند…

 اگه روزی  دنیا حتا جهنمم بشه ،  شاید همه مشکلات ، علامتی برای فراخواندن رحمت خدا باشن…

                                                                      ترجمه و بازنویسی مهدی کیانی

کپی برداری تنها با  ذکر منبع و نام نویسنده  مجاز است

کتاب اقتباس برای فیلمنامه

 

 

نویسنده: محمد خیری
مترجم: تورمد هاوگن
موضوع: ادبیات، فیلم‌نامه‌نویسی
سال چاپ: ۱۳۸۹

نشر سروش

 

 

اقتباس برای فیلم‌نامه عبارت است از انتخاب موضوع یا موضوعاتی برای فیلم از منابع گوناگون ادبی و بیان آنها از طریق علائم و قراردادهای موجود در سینما. کتاب حاضر دربارة این موضوع به‌تفصیل بحث کرده و جنبه های مختلف نظری و عملی اقتباس برای فیلم‌نامه را واکاویده است. انتخاب سوژه برای فیلم های داستانی، تقلید و اقتباس و کپی، نخستین فیلم های اقتباس شده، تهیة فیلم از روی آثار ادبی، نظریات مخالف و موافق در مورد اقتباس، دگرگونی های ناشی از اقتباس، قدم-های اولیة اقتباس، تغییرات داستان در انتقال از رسانه ای به رسانة دیگر، اقتباس از کلیشه های سینمایی، سوژة بعضی از فیلم های معروف چگونه یافت شد؟ موضوعات درخور فیلم کدام اند، و قوانین حقوقی مربوط به اقتباس، از آن جمله اند. مباحث اصلی این کتاب تقریباً همان مباحث جزوة درسی اقتباس برای فیلم است که برنامه ریزی و تدوین آن در دانشکدة صداوسیما و مطابق با ضوابط وزارت فرهنگ و آموزش عالی انجام گرفته است.

 

 

 

 

کتاب آموزش و آفرينش تئاتري (بدن شاعرانه)

معرفی کتاب مهدی کیانی بازیگر تئاتر و سینما

نويسنده : ژان لوکوک
 مترجم : مترجمان: محمدرضا خاکي ، ئه‌ستيره مرتضايي
 چاپ : اول

 تعداد صفحه : 212 ص
معرفی کتاب مهدی کیانی بازیگر تئاتر و سینمانشر سمت

 

 

 

كتاب حاضر براي دانشجويان رشته هنر گرايش تئاتر در مقطع كارشناسي به‌عنوان منبع اصلي درس «بدن 1» به ارزش 2 واحد تدوين شده است. اميد است كه علاوه بر جامعه دانشگاهي، ساير علاقه‌مندان نيز از آن بهره‌مند شوند.

فهرست و مقدمه در ادامه…

فهرست

نقطه‌ای ثابت در حرکت
I. سفر شخصی
از ورزش به تئاتر، مسافرت در مدرسه
II. جهان و حرکتهای آن
یک صفحه سفید (1. بداهه‌سازی، 2. تکنیک حرکتها، 3. تئاتر هنرجویان)
III. راههای خلاقیت
جغرافیای نمایشی (1. زبانهای ژست، 2. حوزه‌هاي وسيع نمايشي، 3. آزمایشگاه مطالعه حرکت (LEM))

IV. پیش‌درآمدها

 

دریافت مقدمه کتاب

پالایش سه گانه سقراط

 

همانطور که میدانید در یونان باستان، سقراط به دانش زیادش مشهور و احترامی والا داشت. پالایش سه گانه سقراط یکی از ساده ترین و زیباترین اموزه های اخلاقیست که شاید بتوان ان را  در قالب چنین داستانی زیبایی  آموخت :


روزی یکی از آشنایانش، فیلسوف بزرگ را دید و گفت: سقراط، آیا می دانی من چه چیزی درباره دوستت شنیدم؟
سقراط جواب داد: یک لحظه صبر کن، قبل از اینکه چیزی به من بگویی، مایلم که از یک آزمون کوچک بگذری. این آزمون، پالایش سه‌گانه نام دارد.
آشنای سقراط گفت : پالایش سه‌گانه ؟
سقراط جواب داد : درست است، قبل از اینکه درباره دوستم حرفی بزنی، خوب است که چند لحظه وقت صرف کنیم و ببینیم که چه می‌خواهی بگویی.اولین مرحله پالایش حقیقت است. آیا تو کاملا مطمئن هستی که آنچه که درباره دوستم می‌خواهی به من بگویی حقیقت است؟
آشنای سقراط جواب داد : نه، در واقع من فقط آن را شنیده‌ام و…
سقراط گفت : بسیار خوب، پس تو واقعا نمی‌دانی که آن حقیقت دارد یا خیر. حالا بیا از مرحله دوم بگذر، مرحله پالایش خوبی.
آیا آنچه که درباره دوستم می‌خواهی به من بگویی، چیز خوبی است؟
آشنای سقراط جواب داد : نه، برعکس…
سقراط گفت : پس تو می‌خواهی چیز بدی را درباره او بگویی، اما مطمئن هم نیستی که حقیقت داشته باشد. با این وجود ممکن است که تو از آزمون عبور کنی، زیرا هنوز یک سوال دیگر باقی مانده است که مرحله پالایش سودمندی است .
آیا آنچه که درباره دوستم می‌خواهی به من بگویی، برای من سودمند است؟
آشنای سقراط جواب داد : نه، نه حقیقتا .
سقراط نتیجه‌گیری کرد: بسیارخوب، اگر آنچه که می‌خواهی بگویی، نه حقیقت است، نه خوب است و نه سودمند، چرا اصلا می‌خواهی به من بگویی؟