مدیر مدرسه می گفت: پس از اینکه مادر یکی از دانش آموزان وارد دفتر مدرسه شد و با اعتراض بیان کرد که چرا موضوعاتی را برای تحقیق به بچه ها ارایه می دهید که هیچ منبعی جهت تحقیق و مطالعه برای آن وجود نداره؟ با تعجب از ایشان پرسیدم: کدام تحقیق؟ مادر دانش جواب داد: تحقیق در مورد "عمه عطار". فرزندم میگه سر صف اعلام کرده اید که در باره عمه عطار !!! تحقیق بنوسید و جایزه بگیرید. در حالی که نمی توانستم خنده خودم را کنترل و پنهان کنم گفتم خواهر عزیزم تحقیق در مورد "عمه عطار " نبوده بلکه در مورد" ائمه اطهار "بوده است.
|
فلاویوسی بزرگترین بازمانده ی تئاتر باستان
کولوسئوم یک تماشاخانه بیضیوار در مرکز رم در ایتالیا است. این آمفیتئاتر بزرگترین از نوع خود در امپراتوری روم باستان بوده است. تعداد ردیفهای صندلی آن به تعداد پنجاه هزار و دارای ۸۰ در ورودی است.
واژه کلوسئوم به معنی «جایگاه بزرگ» نام دیگر آن آمفی تئاتر فلاویوسی (به ایتالیایی: Anfiteatro Flavio یا Colosseo) است.
ساخت کولوسئوم توسط وسپاسیان (Vespasian)امپراطور سالهای ۶۹ تا ۷۰ روم پایه گذاری شد، پس از آن پسرش تیتوس (Titus) در سال ۸۰ بعد از میلاد آنرا بنا کرد، که نهایتاً توسط دومیتیان (Domitian) برادر تیتوس به پایان رسید. کولوسئوم به عنوان اولین آمفی تئاتر دائمی و ماندگار ساخته شده در روم، در زمینهای باتلاقی ما بین تپههای اسکوئیلین (Esquiline) و کائلین (Caelian) واقع شده بود. در این مجموعه امپراطوری روم شاهد فجیعترین جنایات به شکل کشتار بردگان و مسیحیان بودهاست نبردهای خونین بر سر مرگ و زندگی گلادیاتورها یکی از سرگرمیهای روزانه امپراطوران و اشرافیان روم بودهاست قدمت تاریخی و شکوه و جلال این عمارت از یک سو و کارآمدی آن برای اجرای نمایش و امکان کنترل جمعیت، از سوی دیگر، باعث شد این سالن یکی از بزرگترین بناهای معماری روم باستان به شمار میرفت.
پلان این مجموعه به شکل بیضی به قطرهای ۱۸۸ و ۱۵۶ متر زیر بنای آن حدود ۶ جریب میباشد ارتفاع آن تقریباً به اندازه یک ساختمان۱۵ طبقه میرسد(حدود۴۸متر) کف صحنه چوبی است و در زیر آن مجموعهای از اتاقها و گذرگاهها برای عبور حیوانات وحشی و سایر تدارکات لازم جهت راه اندازی و اجرای نمایش قرار گرفتهاست. تعداد ۸۰ دیوار به عنوان تکیه گاه برای طاقهای گنبدی شکل، گذرگاهها، پلکان و ردیفهای صندلی، روی صحنه قرار گرفتهاست. لبه بیرونی طاقهای متوالی باعث اتصال طبقات مختلف و پلکان بین آنها به یکدیگر شدهاست. نمای داخلی کولوسئوم (Coliseum) از بالا سه ردیف طاقهای گنبدی شکل رو در روی ستونها و سر ستونها قرار گرفتهاند، در ستونهای طبقه اول سبک معماری سبک دوریکا (Doric)، در طبقه دوم سبک ایونیک (Ionic)، و در طبقه سوم سبک قرنتی (Corinthian) که نزدیک به سبک کلاسیک یونان بود، به کار رفتهاست.این بنا به دلیل عبور و مرور آسان جمعیت به داخل و خارج میدان یکی از شاهکارهای مهندسی است در بالای این سه طبقه اصلی، طبقه زیرشیروانی شامل ستونهای مستطیل شکل سبک قرنتی قرار دارد، فضای بین ستونها با ۴۰ عدد پنجره کوچک مستطیل شکل پر شدهاست. در قسمت بالا، دیوارکوبها و بندگاههایی وجود دارد که تیرکهایی را که سایه بانها به آنها آویزان است، نگه داشتهاند. در ساخت عمارت با دقت بسیاری از انواع ترکیبات ساختمانی استفاده شده، برای فونداسیون از بتون و برای ستونها و طاقها از سنگ آهک (تراورتن) استفاده شده، در ستونهای به کار رفته برای دیوار دو طبقه زیرین، از نوعی سنگ متخلخل به نام توفا (Tufa) استفاده شدهاست. برای طبقات فوقانی و اکثر طاقها از آجر بتونی استفاده شدهاست.
حکایت هدیه ای برای واعظ
واعظي منبري رفت و سخنراني جالبي ارائه داد. کدخدا که خيلي لذت برده بود به واعظ گفت: روزي که مي خواهي از اين روستا بروي بيا سه کيسه برنج از من بگير! واعظ شادمان شد و تشکر کرد. روز آخر در خانه ي کدخدا رفت و از کيسه هاي برنج سراغ گرفت. کدخدا گفت: راستش برنجي در کار نيست. آن روز منبر جالبي رفتي من خيلي خوشم آمد و گفتم من هم يک چيزي بگويم که تو خوشت بيايد.
|
|
ریشههای ابزورد در آثار چخوف
تأملی کوتاه بر محتوای پوچی
در نهاد انسان اروپایی یک پوچی ذاتی نهفته است که بر همه لحظههای بزرگ زندگیاش سایه میافکند. (آندره مالرو)
تئاتر ابزورد (پوچی) در یک جمله یعنی رسوخ فلسفه و محتوای پوچگرایانه در فرم. سارتر به پوچی هستی اشاره داشت تا از گذر آن مفهومی وجودشناسانه (onto logic) را در اصیلترین نقطه خود پیدا کند و به تبعبت از هایدگر ابرفیلسوف وجودشناس نقطه عظیمت خود را مرگ و سپس مفهوم عمیق نیستی قرار دهد. او به مفهوم اگزیستانسیالیسم در کنار تلقی خود از امر سیاسی وفادار بود و لذا ضمن ناامیدی از بورژوازی و جهان معاصر اروپایی انتخاب و آزادی را به عنوان ارزشهایی انسانگرایانه ترویج میکرد، لذا وفاداری به انسان و ارزشگذاری برای آزادی و انتخاب، پوچی را تنها برایش تبدیل به تمهید و راهی فلسفی میکرد، درست به مانند کاری که هایدگر با طرح قرارگیری جهان میان دو هیچ برای رسیدن به وجود اصیل انجام داد. از سوی دیگر سارتر درام خوب را درامی میدانست که مخاطب را از نظر اخلاقی درگیر کند حال آنکه ابزوردیسم (پوچگرایی) ناامیدی از هر اخلاقی است و آنقدر جهان را نابسامان میبیند که بیشتر به سکوت متوسل میشود تا زبان. اما کامو به پوچی وفادارتر بود و جهان را غرق شده در بیمعنایی به نمایش میگذاشت. آنچه کامو را از تئاتر ابزورد یا پوچی با فاصله قرار میداد، منطق گفتاری او بود؛ کامو برای نمایش پوچی به سلسله منطقی و معنازای روایت داستانی پناه میبرد و این باعث میشد که با وجود محتوای پوچ نوع پرداخت منطقی درام در آثارش خود باعث تناقض شود، به شکلی که پوچی را معنا محور کند اینها همه کنار روحیه پر شور الجزایری او بود که از لایه های زیرین آثارش از نظر برخی منتقدان بیرون میزد و با بیروحی ابزوردیسم نمیخواند. سیریل کانلی منتقد انگلیسی معتقد بود "به دلیل الجزایری بودن کامو؛ نوعی شوق زندگی و جوانی که رنگی مدیترانهای دارد، به پوچی و مرگ در کار او توازن میبخشد" (آرنولد هینچلیف، پوچی، نشر مرکز 1389).